یمنی ها و پیام ایران به غرب و اسرائیل

کشوری فقیر ولی شجاع با در دست داشتن یک تنگه مهم به نام باب المندب به کمک مردم غزه آمد، یمنی که مورد حمایت ابرقدرت منطقه غرب آسیا، یعنی ایران است. هرچند این بار هم ایران اعلام کرد که ما در این عملیات نقشی نداریم که نشان دهنده دیپلماسی هوشمندانه ایران است که در ۴۵ سال گذشته سابقه نداشته است.

یمنی هایی که در تامین نفت و گاز دنیا مطرح نبودند توانستند معادلات انرژی دنیا را تغییر دهند به تبع آن تاثیر عجیبی بر اقتصاد و سیاست دنیا در شرق و غرب در شروع سال ۲۰۲۴ ایجاد کنند.

هنوز شوک حمله روسیه پوتینی به اوکراین برای مردم جهان و بخصوص غرب هضم نشده بود که حماسی ها در غزه گل کاشتند و با تصمیم و تدبیر خودشان یک دفعه به اسرائیل حمله کردند و با گروگان گیری و پرتاب راکت‌ و موشک و جالب تر از همه نفوذ نفرات به داخل اسرائیل، این کشور جعلی را مبهوت قدرت زیر زمینی خود کردند!

از همان اول مشخص بود آنقدر که حمله حماسی های فقیر به اسرائیل برای همه مهم است حمله یکی از ابرقدرت های هسته ای و نظامی دنیا به اوکراین عشق اروپای غربی شدن، مهم نیست.

معادلات دنیا و غرب آسیا یک دفعه برای غرب تغییر کرد و آمریکا و اروپای غربی و بخصوص آلمان همیشه ناشی در سیاست مجبور شدند کمی از فکر اوکراین خارج شوند و به کمک یار قدیمی خود که همان غده سرطانی غرب آسیا و شمال آفریقاست، بشتابند.

ابتدا بهتر بود که مسؤلیت تمامی این اقدامات نظامی شگفت انگیز به گردن جمهوری اسلامی بیفتد که با تدبیر رهبر معظم انقلاب، آیت الله خامنه ای، نابغه سیاسی قرن و بازیگر باهوش منطقه، نقشه اسرائیل و غرب به محاق رفت.

اسرائیل و غربی ها از همان روش همیشگی خود برای دفع حملات حماس استفاده کردند که همانا حمله هوایی همه جانبه به غزه بود و موفق هم بودند اما نکته مهم این بود که غزه دو طبقه است و اسرائیل فقط می تواند طبقه بالا را هدف قرار دهد، هرچند چند هزار کودک و زن کشته شدند ولیکن محور مقاومت در زیر زمین بزرگ غزه به کار خود ادامه می‌داد. بالاخره اسرائیل اشتباه بزرگ را مرتکب شد و بصورت زمینی به غزه حمله کرد که نتیجه ای جز شکست برای جعلی ها نداشت و امروز به عقب نشینی مجبور شده اند.

اما این وسط کشوری فقیر ولی شجاع با در دست داشتن یک تنگه مهم به نام باب المندب به کمک مردم غزه آمد، یمنی که مورد حمایت ابرقدرت منطقه غرب آسیا، یعنی ایران است. هرچند این بار هم ایران اعلام کرد که ما در این عملیات نقشی نداریم که نشان دهنده دیپلماسی هوشمندانه ایران است که در ۴۵ سال گذشته سابقه نداشته است. ایران دیگر فقط به روش انقلابی و حزب اللهی عمل نمی کند بلکه نظامی گری را در کنار دیپلماسی منطقی بصورت استراتژیک جلو می برد.

حالا یمن بازیگر اصلی دریای سرخ و خلیج عدن شده است؛ بدون اجازه آنها هیچ کشتی تجاری حق رد شدن از این تنگه را برای ارسال کالا به اسرائیل ندارد، کاری که عربستان و کلا اتحادیه عرب جرأت انجام آن‌را نداشتند و فقط زبانی حملات اسرائیل را آن هم با احتیاط محکوم می کردند.

یمن تنگه را بست و با شروع به هدف قراردادن اولین کشتی، آمریکا و انگلیس و بقیه اروپایی ها را مجبور کرد که به این منطقه لشگرکشی کنند. کاری که اگر امروز سرهنگ جمال عبدالناصر فقید بود مطمئنا از آن سر دریای سرخ انجام می‌داد، یعنی بستن کانال سوئز که متاسفانه جانشینان آن سرهنگ ناسیونالیست، ژنرالی غرب گرا و ترسو در مصر بر مسند قدرت نشسته است و جرأت و جسارت چنین کاری را ندارد.

هرچند کار یمنی های بادیه نشین جواب داد و امروز که از ماهواره به دریای سرخ نگاه می کنید، تقریبا دریای سرخ مانند بحرالمیت ساکت و بدون نور کشتی هاست!

یمن به اهدافش برای حمایت از مردم غزه تقریبا رسیده و ائتلاف غربی ها به ریاست همیشگی ایالات متحده هم با عدم همکاری خیلی از اروپایی ها و سایر متحدان آمریکا عقیم مانده و علی رغم حملات هوایی غربی ها به یمن، همچنان کشتی ها نه تنها تجاری بلکه نظامی هم مورد حمله حوثی ها قرار می‌گیرد و دریای سرخ مانند کویری است که تنها فرقش با کویر داشتن آب است.

بسته شدن دریای سرخ از طریق تنگه باب المندب نه تنها برای اسرائیل فاجعه است بلکه برای تجارت اروپاییان و البته شرقی هایی مانند چین، هند، ژاپن و کره جنوبی هم یک فاجعه اقتصادی است چرا که این دریا مسیر صادرات و واردات هر دو منطقه را دچار چالش کرده و مسیر تجارت را طولانی و خطرناک کرده است، یعنی دور زدن آفریقا و گذشتن از اقیانوس اطلس...

حکومت ایران بدون اینکه وارد بازی جنگ های فرسایشی داخل اسرائیل و دریای سرخ شود خود را وارد یک کنشگری با ریسک بالا می کند. نیروی نظامی ایران و بخصوص سپاه پاسداران همواره از طرف دو گروه از جامعه متهم به انفعال و مماشات هستند؛ گروه اول یعنی طرفداران حکومت دنبال انتقام سخت هستند و گروه دوم یعنی مخالفان، ایران را ضعیف و ترسو می دانند. شهادت یکی از ژنرال های سپاه در سوریه، حادثه تروریستی کرمان در جریان سالگرد شهادت سردار سپهبد شهید قاسم سلیمانی و البته حوادث سال گذشته در جریان اغتشاشات مربوط به زن، زندگی، آزادی و به آشوب کشیدن کشور، همگی نیروی نظامی ایران را به سمتی می برد که باید کار را یکسره کرد؛ اول ارتش در اقدامی جسورانه کشتی حامل نفت متعلق به آمریکا را که البته مال خود ایران بوده، توقیف می کند و سپس سپاه پاسداران در اقدامی شوکه کننده مواضع تروریست های مورد حمایت اسرائیل را در کشورهای عراق، سوریه و پاکستان مورد حمله موشکی از نوع بالستیک قرار می‌دهد!

عراق کشوری است که فدرال اداره می شود و عملا حکومت مرکزی آن ضعیف است که نه توانایی مقابله با کردهای خود را دارد و نه بطور قطع توانایی مقابله با ایران، لذا به اعتراض و شاید شکایتی بچه گانه به سازمان ملل اکتفا می کند. اما پاکستان نه تنها قدرت نظامی بسیار بالایی دارد بلکه دارای کلاهک هسته ای است یعنی توان بازدارندگی دارد!

اما ایران مجبور است که متهمان تروریست جیش العدل را که افسران و درجه داران و سربازان نیروی انتظامی را در راسک به شهادت رسانده اند و به احتمال قوی در حادثه کرمان هم دست داشته اند، تارومار کند و همچنین دیگر به دنیا این پیام را بدهد که بازیگری نظامی ما هم شروع شده ولیکن چون با پاکستان ارتباط خوبی دارد، چند تئوری محتمل است‌: اول ایران توانایی بالای هسته ای دارد، دوم کمتر از یک ماه تا اتمام هسته ای شدن و توان بازدارندگی زمان لازم دارد، سوم بازدارندگی های دیگری دارد که مهمتر از سلاح هسته ای پاکستان است و چهارم شاید در توافقی پنهان با پاکستان به این نتیجه رسیده اند که تروریست های مستقر در خاک پاکستان توسط ایران از بین بروند.

اما در این میان کشور هندوستان که تحقیر پاکستانی ها را دیده است بلافاصله طرف ایران را می گیرد و از طرف دیگر چین که دوست پاکستان است و دشمن بالقوه هند و از طرف دیگر دوست ایران و نیازمند نفت و در آینده گاز روسیه توسط ایران که به تازگی هم ایران و عربستان را آشتی داده تا تنگه هرمز آرام و امن باشد، در دو راهی خطرناکی قرار می گیرد که طرف کدام کشور را باید بگیرد لذا با درخواست خویشتنداری از هر دو طرف، حکم میانجیگری را بازی می‌کند.

پاکستان که غرور ملی اش لکه دار شده و از طرف هند یعنی دشمن دیرین خود نیز تحقیر شده، چاره ای جز یک حمله دکوری به خاک ایران ندارد و شاید هماهنگی هم با ایران داشته که بگوید ما هم زدیم، شما هم بگویید که پاکستان زده است.

در جریان درگیری و مناقشه بین ایران و پاکستان، عملا غرب سکوت می کند چرا که توان پشتیبانی از پاکستان را ندارد چون هم در اوکراین با روسیه درگیر است و هم با محور مقاومت به فرماندهی نامحسوس ایران در اسرائیل و یمن و دریای سرخ و امکان درگیری دیگر در خلیج فارس و دریای عمان را ندارد. از طرفی این احتمال را هم می‌دهد که پس از انتخابات تایوان مجبور شود با چین نیز شاید درگیر شود!!!

اما در این میان چینی های استاد اقتصاد، بیشترین تاوان را در صورت بروز هر جنگی بین ایران و پاکستان می پردازند؛ چرا که اولا مجبور بودند از پاکستان حمایت کنند که در این صورت انرژی ارزان ایران و شریک راهبردی، تجاری و استراتژیک خود در غرب آسیا از دست می دادند و همچنین تنگه هرمز را هم از دست می دانند و این یعنی عدم امکان تامین انرژی نفت و گاز از سایر کشورهای حوزه خلیج فارس. این در حالی است که فعلا تنگه باب المندب هم بسته است و چینی ها عملا صادرات و واردات شان به سمت غرب با سختی صورت می گیرد.

پس ایران در این بازی و کنشگری توانست اولا پیامی به اسرائیل و آمریکا بدهد که موشک باران اسرائیل از ایران عملی است، ثانیا کشورهای حوزه خلیج فارس بدانند ایران بی پرواتر از این حرفهاست چرا که پاکستان هسته ای را می‌زند چه برسد به اقتصاد شیشه ای های مستقر در خلیج فارس، ثالثا به عراق و آذربایجان این پیام را رساند که ایران به هیچ وجه حضور اسرائیلی ها در نزدیکی مرزهایش را بر نمی تابد، رابعا تکلیف جیش العدل را برای همیشه یکسره کرد، خامسا به موافقان و مخالفانش در داخل و خارج نشان داد منفعل نیست، سادسا به چین نیز فهماند در صورتی که می خواهید ابرقدرت شوید باید عملگرا باشید و نه یکی به نعل بزنید و یکی به میخ!

در نهایت نیروی های نیابتی ایران در منطقه غرب آسیا به نام محور مقاومت و بخصوص حوثی های یمن توانستند کل معادلات انرژی و اقتصاد دنیا را تحت تأثیر قرار دهند!

پایان/

۳ بهمن ۱۴۰۲ - ۱۶:۰۰
کد خبر: 28666

برچسب‌ها

اخبار مرتبط

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • 5 + 8 =